نگاه :



Fabio Bucciarelli

بلوغ


Nikos Economopoulos

نگاه :


Nikos Economopoulos

کو؟

یک عمر در گفتن دویدی ٬ کوله بارت کو؟

صرفا جهت اطلاع :

احساس غربت میکنی وقتی که شوقی نیست

و فقط از پشت همین پنجره دیده می‌شوی

پشت پنجره‌ی شعر ایستاده‌ام
به تو نگاه می‌کنم
تو تنها دل‌خوشی منی
و فقط
از پشت همین پنجره دیده می‌شوی !


 رسول یونان

ما شعر می‌گوییم


ما شعر می‌گوییم

ما
که نمی‌توانیم زندگی کنیم
ما شعر می‌گوییم ...

علیرضا روشن

در دوره‌ی هرج و مرج واقع شده‌ایم


ما فلک زده‌ها در ماتحت دنیا واقعیم. لذت دنیا و امنیت را راه نبرده‌ایم. نه در دوره‌ی افتخار بودیم، نه در عصر مدنیت و تربیت و عدالت... در دوره‌ی هرج و مرج واقع شده‌ایم. دلیران می‌میرند و حاصل به ترسو‌ها می‌رسد که زنده‌اند... این ملت غیور به غرش دویست توپ از صدا و حرکت افتادند و دیگر نفس نمی‌کشند...! 
.... چقدر عبرت در این عروسک‌هاست، و ما از عروسک کمتریم. آن‌ها مرده بودند و زندگی می‌کردند، ما زندگی می‌کنیم و مرده‌ایم...!

ندبه / بهرام بیضایی

گاهی وقت ها  آدم

دلش می خواهد

هوشمندی را کنار بگذارد و

اعتماد کند به کسی

نگاه :


Nikos Economopoulos

و چه دانی که پس ِ هر نگهِ ساده ی من...

چه جنونی

چه نیازی،

چه غمی ست؟


مهدی اخوان ثالث

مرگ

مرگ وقتی‌‌ست که دل نمی‌تپد و ساعت می‌تپد

نگاه :


Nikos Economopoulos

چیز

تو همه چیز ما بودی و
ما هیچ چیز تو نبودیم!

زنگ ورزش


تو را دوست دارم

چنان که کودکان دبستانی

زنگ ورزش را ...


نگاه :


Nikos Economopoulos

و باد در زندگی بعضی ها نقش بسیار مهمی دارد


و اگر باد نبود (غیر از اینکه زندگی چیزی کم داشت) خیلی ها هم پیشرفت نمی کردن

طب دیده درمانی


به محض دیدنت از جای برخیزند بیماران


بنا شد باتماشای تو طب دیده درمانی!!


سیدمحمدعلی رضازاده

بغل

Nikos Economopoulos

"یک دست جام باده و یک دست زلف یار"

این گونه بود ها! ، که بغل اختراع شد

حامد عسگری

آیینه

آیینه را نمی شناسد
او جوانی اش را 
پای دار قالی شانه زده است

کسی که به خودش پی برده بود


ماشین را برای خودش نگه داشت

خودش را پیاده کرد
خودش را به خانه برد
برای خودش چای ریخت
خودش را به رختخواب برد
و خودش را دلداری داد
کسی
که به خودش پی برده بود


علیرضا روشن

می‌کشد غیرت مرا، غیری اگر آهی کشد


زانکه می‌ترسم که از عشق تو باشد آه او


شیخ بهایی

عادت

عادت کرده ایم


آنقدر که یادمان رفته است شب


مثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد


و یک روز آنقدر صبح می شود


که برای بیدار شدن


دیر است.


لیلا کردبچه

شب بود و خاموشی، و مردم همه خواب

گریه اش را سر داد. شانه هایش لرزید و سرش روی دوش بابا سبحان افتاد. بابا سبحان نتوانست خودش را  نگه دارد، بغضش ترکید، گردنش خم شد و بی اختیار مسیب را بغل کرد و میان خاموشی با هم گریه کردند.... صدایشان را امــا، هیچکس نمی شنید. شب بود و خاموشی، و مردم همه خواب.(ص 136)


آوسنه ی بابا سبحان، محمود دولت آبادی ،موسسه انتشارات نگاه

نگاه :


Nikos Economopoulos

رای اعتماد

نیست فتنه گر تر از چشمانت اما با دلم

                 باز لابی کرد و رای اعتماد از من گرفت                 

این خط ! این نشان !

یک روز دری به تخته می خورد !

باد قاصدکی می آورد،

که عطر ِ آفتاب و آرزوهای مرا می دهد !

این خط ! این نشان !


یغما گلرویی

نشنیده می گیری ندیده هم بگیر


مِثل همیشه ات

که دعاهایم را نشنیده می گیری

یک بار هم

گناهانم را

ندیده بگیر ...

دلقک دعا می خوانَد

و فرشتگان می خندند...


عبدالحمید ضیایی


باشد، تو یک کلاف بیاور مرا ببر

از قیمتم ولی به خریدارها نگو... 


مهدی فرجی

نگاه :


Nikos Economopoulos

کی می‌شود که
ساعت وقارش را
با بی‌قراری من، عوض کند

عجب خدایی دارد

هر کس که تو را خدای خود پندارد

کفرش به کنار ، عجب خدایی دارد

نگاه :

Nikos Economopoulos

بی حاصلی

                                                          نه چون بید از تهیدستی درین گلزار می لرزم                                                                                                               

                                                که بر بی حاصلی می لرزم و بسیار می لرزم 


                                                                                            صائب

غریب

غریب ما هستیم
لطف شما
رسیدگی به غربت ماست


طاهره صفارزاده

وعده تو کردی و او به جا آورد


مرید پیر مغانم ز من مرنج ای  شیخ


چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

صرفا جهت اطلاع

رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد

اعتبار

همیشه کوه بمان تا همیشه نام تو را

صدا کنم که مگر اعتبار من باشی

لبخند

گاه لبخندی ، نگاهی را به راهی دوخته