دختری را دوست داشتی هفت سال پیش ؟ دیروز دیدمش. چقدر خوشحال شد از دیدنم . کنار خیابان ایستادیم حال و احوالی کردیم . شوهر کرده است یک پسر دارد و یک دختر . درباره تو پرسید گفتم همانی که بودی هیچ چیز فرقی نکرده . گفت آهان. خوشبخت است و شوهرش را دوست دارد خانهای برای خود دارند .. با دست پاچگی برایت سلام فرستاد.