باران چکید روی لبت؛ روی سرخ محض؛

یک قطره ریخت، مزرعه باغ انار شد


شاعر نشسته بود در ایوان که رد شدی

1...2...3... توی دلش انفجار شد


دیگر رها نشد ز کمند نگاه تو

هر کس به چشم‌های قشنگت دچار شد



 مهدی افضلی‌