در من چراغی روشن کن


 تاریکم ، آنچنان که خون در رگ‌هایم ، کورمال کورمال می‌رود ، و هی صدای افتادن و شکستن چیزی می‌آید ، در من چراغی روشن کن ...


رضا حاجیانی