مصمم است ازانسانیت خوددست بکشد از این پس دیگرهیچ چیزی برایش ارزشی ندارد....


...ازانجا که ما دیگرنمی دانیم چه می خواهیم٬چه را دوست داریم٬به چه ارج می نهیم٬وچه را می ستاییم٬دیگرنمی دانیم که خود چه هستیم...تصورمی شدگذشته چیزی است که دیگر وجود ندارد.اکنون دریافته ایم که ما خودگذشته ایم٬زیرا خود را درزمان حال ندیدن به این معناست که تنها ردپایی درآن داریم.گرچه درحال زندگی می کنیم اما ازآن بیرون رفته ایم.زمان حال دیگرزمانه ی مانیست.بی گفتگو پیرشده ایم زیرا برای پیرشدن نیازی نیست که خوددگرگون شویم٬کافی است زمانه دگرگون شودو زمانه پیوسته چنین میشود.پیرشدن٬از زمانه ی دیگرشدن٬ازنسل دیگرشدن است.پیری به تغییرسن نیست٬زیاددریک سن ماندن است... 


 روسو می گفت:انسانی که می اندیشد حیوانی منحرف است.بنابراین هرانسانی که ادبیات رابرگزیندنشان میدهدبیمارانسانیت خویش است.نوشتن٬سخن گفتن با کسانی است که آنهارا نمی بینیم.هرکتاب همچون یک بطری در دریاست٬ونیز هیچ نویسنده ای درپی یافتن انسانیت خویش نبوداگرنخست آنرا ازدست نمی داد.

...امابا این همه بیش ازگذشته آزادنیستیم زیراهمیشه این توهم مارامی فریبدکه برای آزادبودن کافی است آزادی داشته باشیم٬همانگونه که کافی است بدبخت نباشیم تا احساس خوشبختی کنیم.


...بن ووتیه٬شخصیت موردتوجه جهان هنری معاصراست.هیچ موزه ی ملی وهیچ بنیادی وجودنداردکه روی درورودی گردانش چندنمونه ازآثار او عرضه نشده باشد.درسال۱۹۶۲حتی یک گالری لندن ٬شخص او را در ویترین خودبه نمایش گذاشت واو ۱۵روزتمام درآنجازندگی کرد.پس از۱۹۶۷تابلوهای اوجمله های کوتاهی بودکه باقلم ٬به رنگ سفیدروی زمینه ی آبی یاسیاه می نوشت: بن به همه چیزمشکوک است٬همه چیز٬هنراست٬هنربی فایده است٬هنردلقک بازی است.درسال ۱۹۷۲به درخواست ریس جمهور فرانسه نمایشگاهی باعنوان ۱۲سال هنرمعاصر فرانسه٬درگران پاله برگزارشد.درآنجا بن لیوانی پر از ادرار رابه نمایش گذاشت.دراین ماجرا یک نکته آشکار شد و آن اینکه چیزی بی معناتر٬مبتذل تر٬بدوی تر٬بی واسطه ترومهمل تر وجود نداردکه نتوان اثریاشیئی هنری محسوب کرد.دلیل آن نیز روشن است:انسان چنان پاره پاره شده که مصمم است ازانسانیت خوددست بکشد.از این پس دیگرهیچ چیزی برایش ارزشی ندارد....


 نیکلا گریمالدی- انسان پاره پاره


و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم


برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که

دوستمان نمی دارند

همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که

دوستمان دارند ، اما ما دوستشان نداریم

به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و

همواره بر می خوریم

اما آنانی را که دوست می داریم

همواره گم می کنیم و

هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم 


شل سیلور استاین