Erwitt
Erwitt
یک روز دری به تخته می خورد !
باد قاصدکی می آورد،
که عطر ِ آفتاب و آرزوهای مرا می دهد !
این خط ! این نشان !
یغما گلرویی
مِثل همیشه ات
که دعاهایم را نشنیده می گیری
یک بار هم
گناهانم را
ندیده بگیر ...
دلقک دعا می خوانَد
و فرشتگان می خندند...
عبدالحمید ضیایی
Nikos Economopoulos
Erwitt
رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد
گاه لبخندی ، نگاهی را به راهی دوخته
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است
پر میکشی و وای به حال پرنده ای کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده است
فاضل نظری
زبان دارای محدودیت هایی است و در جهان واقعیت هایی وجود دارد که در قالب زبان قابل بیان نیست.
ویتگنشتاین
اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید ، می دانستید.
چه شود به چهرهی زرد من نظری برای خدا کنی |
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همهی غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
هاتف اصفهانی
گاهی وقتا سکوت کردن نشونه ی تایید حرفای طرف مقابل نیست،قطع امید کردن از سطح شعور طرف برای ادامه بحثه...
(وبلاگ:نصیحت های یک شیزوفرنی)
یک درد و رنج واقعی و حتمی امکان دارد که یک آدم ترسو و سطحی را گاهی به یک آدم مصمم و ثابتقدم بدل کند، البته مدتش کوتاه است؛ وانگهی دیده شده است که ابلهان، بر اثر درد و رنج واقعی و حقیقی، فرزانه شدهاند، مسلّم باز هم برای مدتی کوتاه؛ این خاصیت درد و رنج است.
گزیدهی کتاب «تسخیرشدگان (جنزدگان)»
نوشتهی «فئودور داستایوسکی»
ترجمه «علیاصغر خبرهزاده»
نشر «نگاه»