گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت : جرم راه رفتن نیست ، ره هموار نیست
ما کاشفان کوچه های بن بستیم
حرفهای خسته ای داریم
این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند.
گروس عبدالملکیان
سرانجام کامیاب شدم... علت فساد، لذت نیست، طبیعت نیست، هیجانات نیست، علت، حسابگریهایی است که جامعه به ما یاد میدهد، و باورهایی است که از تجربه حاصل میشوند.
کتاب ادلف
1965،آلمان غربی:
یک سرباز آلمانی بعد از طی دوره ی اسارت در روسیه به میهنش بازگشته و با دختر 12 ساله اش که از یک سالگی او را ندیده ملاقات می کند
گناه حکومت های پیشین، این بود که اموال مردم را در جهت اهداف پلید خود خرج می کردند. در حالی که ما این اموال را در جهت اهداف پلید آنان خرج نمی کنیم، بلکه در جهت اهداف ارجمند خودمان خرج می کنیم. و هر کس که از کمترین میزان عقل و شعور برخوردار باشد، می تواند تفاوت زمین تا آسمان را میان ما و آن ها ببیند.
پس ما کاملاً سر حرف خودمان هستیم که می گفتیم: دزدی کار زشتی است اما اکنون به یک استثنای کاملاً طبیعی که تا به حال از شدّت وضوح، مغفول مانده بود، تصریح می کنیم و جمله تاریخی خود را به این ترتیب تکامل می دهیم: « دزدی کار زشتی است مگر برای اهداف متعالی » به عبارت دیگر، وقتی ما پول مردم را صرف تحکیم و تقویت حکومت خودمان می کنیم، در حقیقت به مردم خدمت کرده ایم و مردم یقیناً قدر شناس و سپاسگزار ما خواهند بود. یعنی به واقع اگر بخواهیم نگاه دقیقتری داشته باشیم، نباید اسم دزدی روی این کار بگذاریم. و اگر می گذاریم صرفاً به این دلیل است که مردم در حکومتهای پیشین، این کار را به این اسم، صدا می کرده اند.
سید مهدی شجاعی
میبایست این ماجرا برای من درس عبرتی میشد. اما اگر آدمیزاد طوری خلق شده بود که درس عبرت به گوشش فرو میرفت و میتوانست خیر و صلاح خودش را تشخیص بدهد، همهی ما هنوز لخت مادرزاد در بهشت میگشتیم.
نوشتهی هاینریش بل
همیشه دلخوشیام بوده آخر بازی
یکی دو مهره به عمد اشتباه بردارمحامد عسگری
نوشتن هم گفتن است
هم دم فرو بستن.
مارگریت دوراس
پریشان کن سر زلف سیاهت شــــانه اش با من
سیه زنجیر گیسو بـــاز کن دیوانـــــــــه اش با من
که می گویـد که می نتوان زدن بی جـام وپیمانه
شراب از لــــعل گلگونت بده پیمـــــــانه اش با من
مگرنشنیده ای گنجینه در ویــــــرانه دارد جـــــــای
عیان کـن گنج حسنت ای پری ویـــرانه اش با من
ز سوز عشق لیلی در جهان مجنون شد افسانه
تو مجنون ساز از عشقت مرا افســانه اش با من
بگفتم صید کـــــــردی مرغ دل نیکو نگهــــــــدارش
سر زلفش نشانم داد و گفتــــــــــا لانه اش با من
ز تــــــــــرک می اگر رنجید از من پیر میخـــــــــــانه
نمودم تـــوبه زین پس رونق میخــــــانه اش با من
مگو شمع رخ مـــــــــه پیکران پروانه هـــــــــــا دارد
تـــــو شمع روی خود بنمـــــا بُتا پروانه اش با من
بعضی ها به چیزی اعتقاد دارند
بعضی ها هم هیچ وقت در زندگی شان فکر نکرده اند
اشتراک این دو دسته
99 درصد آدم های دنیا را شامل می شود