ولی می ترسم


خدایا دارم می ترکم.خیلی وقته ازت خواستم کمکم کنی.هیچ وقتم نفهمیدم چه جوری کمک کردی.چه جوریش رو که دیگه خودت بهتر می دونی. ولی خواهش می کنم تنهام نزار .دیگه وقتی تو خودت همه چی رو می دونی، که من نباید بترسم. ولی می ترسم.


 من ترانه 15 سال دارم - رسول صدر عاملی



ظهور کن که به تنگ آمدیم از تزویر


ز دست منتظرانت خلاص کن ما را 



هی ساعتو نیگا کردن نشونه خوبی نیس...


بلاماسکه


سبز می پوشی، کویر لوت، جنگل می شود 

عاقبت جغرافیا را هم تو مجنون میکنی! 


احسان پرسا


مشکل کار دقیقا همین جاست که آدم ها ارزش خیلی چیزها را بعد از تاریخ انقضایش متوجه می شوند



 بازیچه ی تـقدیر، فرسوده ی ایام 

 نزدیکم و دورم، چون کفر به خیام! 


فاضل نظری


در هیچ کاری موفق نمی شد به تمامی خودش باشد.چه بسا نطفه ی چیزهای زیبا و نیرومند که در او بود ؛اما به حد رشد نمی رسید

بی خیال


مدتی است لبخند میزنم 


بی دلیلعشق می ورزم


بی تناسبزندگی می کنم


بی خیال



عباس کیارستمی



ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم

؟


برای آدمی که نه می تواند تمام کند و نه می تواند ادامه دهد چه چاره ای هست؟



تجربه


تجربه مثل شمعی است که فقط کسی که آن را در دست گرفته روشن می کند


کوچ تا چند؟!


کوچ تا چند؟! 

مگر می شود از خویش گریخت




درسایه‌ی چیزی که نیست

نشسته است و چیزی که نیست را

ورق می‌زند



داشت از دیدار چشمان تو بر می گشت که


(محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت)


کمال این است وبس


گوهر خود را هویدا کن،کمال این است و بس


خویش را درخویش پیدا کن، کمال این است وبس


سنگ دل را سرمه کن درآسیای رنج ودرد


دیده را زین سرمه بینا کن، کمال این است وبس


هم نشینی با خدا خواهی اگردرعرش رب


در درون اهل دل جا کن، کمال این است وبس


هر دو عالم رابه نامت یک معما کرده اند


ای پسرحل معما کن،کمال این است و بس


دل چو سنگ خاره شد،ای پور عمران با عصا


چشمه ها زین سنگ خارا کن، کمال این است وبس


پند من بشنو به جز با نفس شوم بد سرشت


باهمه عالم مدارا کن، کمال این است و بس


ای معلم زاده ازآدم اگر داری نژاد


چون پدرتعلیم اسما کن، کمال این است وبس


چند می گویی سخن از درد و رنج دیگران


خویش را اول مداوا کن، کمال این است وبس


سوی قاف نیستی پرواز کن بی پروبال


بی محابا صید عنقا کن، کمال این است وبس


چون به دست خوشتن بسی تو پای خویشتن


هم به دست خویشتن وا کن، کمال این است و بس


کوری چشم عدو را روی در روی حبیب


خاک ره بر فرق اعدا کن، کمال این است و بس



میرزا حبیب خراسانی

درد است که آدمی را رهبر است


درد است که آدمی را رهبر است. در هر کاری که هست تا او را درد آن کار و هوس و عشق آن کار در درون او نخیزد، او قصد آن کار نکند و آن کار او را میسرنشود. خواه دنیا ، خواه آخرت ، خواه بازرگانی ، خواه پادشاهی ، خواه علم ، خواه نجوم و غیره



ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد


سیاه مست چه داند نگاهبانی چیست


دل رمیده ی ما را به چشم خود مسپار


سیاه مست چه داند نگاهبانی چیست


صائب تبریزی

برنارد مالاموند(نویسنده)


وقتی 20 سالم بود، احساس بیهودگی می کردم اما حالا 60 سال دارم و خیال می کنم جوان هستم


جوان ها مگر چکار می کنند که شما فکر می کنید هنوز هم جوانید ؟


آن ها تا جایی که می توانند  درباره آینده و حتی گذشته خیالبافی می کنند من هم در خیالاتم زندگی می کنم . حالا می خواهم بیشتر از حد توانم زندگی کنم من در زندگی اشتباه کرده ام ،تا دلتان بخواهد وقت تلف کرده ام،اما در مقابل همه ی اینها کار های مهمی هم انجام داده ام . چیز های زیادی یاد گرفته ام  در برابر وابستگی ها و محدودیت هایم مقاومت کرده ام 


برنارد مالاموند(نویسنده)

نگاه :


Larry Towell

نگاه:


Larry Towell


رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند


نگاه :


Peter van Agtmael

انار دوست داری ؟


- حالت خوبه ؟

- نه !

- اتفاقی افتاده ؟

- نه !

 - حوصله حرف زدن نداری؟

- نه !

 - انار دوست داری ؟

- آره !

- پس به جای غصه خوردن ، فعلاً بشین انار بخور !



(سهراب را خودم کشتم)

این سبو امروز اگر نشکست، فردا بشکند


بر سفال جسم لرزیدن ندارد حاصلی


این سبو امروز اگر نشکست، فردا بشکند


صائب تبریزی


چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری


نگاه :


Larry Towell

دموکراسی چیه؟


-دموکراسی چیه؟

-خب... این هیچوقت واسه خودمم روشن نشد. در واقع معتقدم که اینم شبیه بقیه اشکال حکومته، چیزیه که به کار گرفته میشه تا بخاطرش جوونا همدیگه رو بکشن



خداحافظ !


باران باشد

تو باشی

یک خیابان بی انتها باشد ....

به دنیا می گویم .... خداحافظ !



باران چکید روی لبت؛ روی سرخ محض؛

یک قطره ریخت، مزرعه باغ انار شد


شاعر نشسته بود در ایوان که رد شدی

1...2...3... توی دلش انفجار شد


دیگر رها نشد ز کمند نگاه تو

هر کس به چشم‌های قشنگت دچار شد



 مهدی افضلی‌

وای ازین عمر که با می گذرد ، می گذرد


هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد


وای ازین عمر که با می گذرد ، می گذرد



نگاه :


Larry Towell

وقتش را صرف چه چیزی میکرد؟


مدام فکر میکنم اگر خدا انسان بود وقتش را صرف چه چیزی میکرد؟


نگاه :


Mikhael Subotzky

نگاه :


Nicolas Tikhomiroff


پیش ِ پای ِ یک جهان سیلاب خوابم می‌برد


لحظه‌شمار اتفاقی هستم که نمی‌افتد


نه ساعت

آغازم می‌کند

نه تقویم پایانم می‌دهد

لحظه‌شمار اتفاقی هستم که نمی‌افتد


محمدعلی بهمنی

آنان که بی کسند، به یک "در زدن" خوشند...!


گاهی مرا "نگاه کنی" "رد شوی" بس است

آنان که بی کسند، به یک "در زدن" خوشند...!



اگه دوست داشتن یه آدم غایب بتونه همچین اثری داشته باشه دوست داشتن کسی که همراه آدمه باید خیلی عمیق تر باشه.

فیلم: شبهای روشن/ کارگردان:فرزاد مؤتمن

دلم که می شود


سَرَم نمی شود.. دلم که می شود...

اجل سنگ است و آدم مثل شیشه


عزیزون قدر یکدیگر بدونید


اجل سنگ است و آدم مثل شیشه

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار


ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار



او اشیاء را همچنان که هستند می دید


چون در دوران کودکی چیزی نیاموخته بود لاجرم چیزی هم از تعصبات و اوهام نمی دانست؛ و چون قوه دراکه او بر اثر تعالیم غلط کژی نیافته بود همچنان راست و مستعد به جا مانده بود. او اشیاء را همچنان که هستند می دید و حال آنکه ما بر اثر افکاری که در کودکی به مغزمان فرو می کنند اشیاء را غیر از آنچه هستند می بینیم


که روح باغ فراموش کند بهاران را


بهوش باش که خونریزی خزان کوشد


که روح باغ فراموش کند بهاران را


من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتا...


من نقاشی می کنم. شعر می خوانم و گاه در خانه غذا می پزم و  ظرف می شویم و انگشت خودم را می بُرم و چند روز از نقاشی باز می مانم. غذایی که می پزم خوشمزه می شود به شرطی که چاشنی آن نمک باشد و یک قاشق اغماض. غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ایراد می گرفتم که رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمایل به کبودی است.

آدم چه دیر می فهمد...
من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتا...
ایران، مادر های خوب دارد و غذا های خوشمزه و روشنفکران بد و دشت های دلپذیر...
و همین...


 نامه سهراب سپهری از نیویورک برای احمدرضا احمدی