خدایا دارم می ترکم.خیلی وقته ازت خواستم کمکم کنی.هیچ وقتم نفهمیدم چه جوری کمک کردی.چه جوریش رو که دیگه خودت بهتر می دونی. ولی خواهش می کنم تنهام نزار .دیگه وقتی تو خودت همه چی رو می دونی، که من نباید بترسم. ولی می ترسم.
من ترانه 15 سال دارم - رسول صدر عاملی
در هیچ کاری موفق نمی شد به تمامی خودش باشد.چه بسا نطفه ی چیزهای زیبا و نیرومند که در او بود ؛اما به حد رشد نمی رسید
گوهر خود را هویدا کن،کمال این است و بس
خویش را درخویش پیدا کن، کمال این است وبس
سنگ دل را سرمه کن درآسیای رنج ودرد
دیده را زین سرمه بینا کن، کمال این است وبس
هم نشینی با خدا خواهی اگردرعرش رب
در درون اهل دل جا کن، کمال این است وبس
هر دو عالم رابه نامت یک معما کرده اند
ای پسرحل معما کن،کمال این است و بس
دل چو سنگ خاره شد،ای پور عمران با عصا
چشمه ها زین سنگ خارا کن، کمال این است وبس
پند من بشنو به جز با نفس شوم بد سرشت
باهمه عالم مدارا کن، کمال این است و بس
ای معلم زاده ازآدم اگر داری نژاد
چون پدرتعلیم اسما کن، کمال این است وبس
چند می گویی سخن از درد و رنج دیگران
خویش را اول مداوا کن، کمال این است وبس
سوی قاف نیستی پرواز کن بی پروبال
بی محابا صید عنقا کن، کمال این است وبس
چون به دست خوشتن بسی تو پای خویشتن
هم به دست خویشتن وا کن، کمال این است و بس
کوری چشم عدو را روی در روی حبیب
خاک ره بر فرق اعدا کن، کمال این است و بس
میرزا حبیب خراسانی
درد است که آدمی را رهبر است. در هر کاری که هست تا او را درد آن کار و هوس و عشق آن کار در درون او نخیزد، او قصد آن کار نکند و آن کار او را میسرنشود. خواه دنیا ، خواه آخرت ، خواه بازرگانی ، خواه پادشاهی ، خواه علم ، خواه نجوم و غیره
دل رمیده ی ما را به چشم خود مسپار
سیاه مست چه داند نگاهبانی چیست
صائب تبریزی
وقتی 20 سالم بود، احساس بیهودگی می کردم اما حالا 60 سال دارم و خیال می کنم جوان هستم
جوان ها مگر چکار می کنند که شما فکر می کنید هنوز هم جوانید ؟
آن ها تا جایی که می توانند درباره آینده و حتی گذشته خیالبافی می کنند من هم در خیالاتم زندگی می کنم . حالا می خواهم بیشتر از حد توانم زندگی کنم من در زندگی اشتباه کرده ام ،تا دلتان بخواهد وقت تلف کرده ام،اما در مقابل همه ی اینها کار های مهمی هم انجام داده ام . چیز های زیادی یاد گرفته ام در برابر وابستگی ها و محدودیت هایم مقاومت کرده ام
برنارد مالاموند(نویسنده)
- حالت خوبه ؟
- نه !
- اتفاقی افتاده ؟
- نه !
- حوصله حرف زدن نداری؟
- نه !
- انار دوست داری ؟
- آره !
- پس به جای غصه خوردن ، فعلاً بشین انار بخور !
(سهراب را خودم کشتم)
بر سفال جسم لرزیدن ندارد حاصلی
این سبو امروز اگر نشکست، فردا بشکند
صائب تبریزی
-دموکراسی چیه؟
-خب... این هیچوقت واسه خودمم روشن نشد. در واقع معتقدم که اینم شبیه بقیه اشکال حکومته، چیزیه که به کار گرفته میشه تا بخاطرش جوونا همدیگه رو بکشن
باران چکید روی لبت؛ روی سرخ محض؛
یک قطره ریخت، مزرعه باغ انار شد
شاعر نشسته بود در ایوان که رد شدی
1...2...3... توی دلش انفجار شد
دیگر رها نشد ز کمند نگاه تو
هر کس به چشمهای قشنگت دچار شد
مهدی افضلی
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای ازین عمر که با می گذرد ، می گذرد
نه ساعت
آغازم میکند
نه تقویم پایانم میدهد
لحظهشمار اتفاقی هستم که نمیافتد
محمدعلی بهمنی
گاهی مرا "نگاه کنی" "رد شوی" بس است
آنان که بی کسند، به یک "در زدن" خوشند...!
چون در دوران کودکی چیزی نیاموخته بود لاجرم چیزی هم از تعصبات و اوهام نمی دانست؛ و چون قوه دراکه او بر اثر تعالیم غلط کژی نیافته بود همچنان راست و مستعد به جا مانده بود. او اشیاء را همچنان که هستند می دید و حال آنکه ما بر اثر افکاری که در کودکی به مغزمان فرو می کنند اشیاء را غیر از آنچه هستند می بینیم
من نقاشی می کنم. شعر می خوانم و گاه در خانه غذا می پزم و ظرف می شویم و انگشت خودم را می بُرم و چند روز از نقاشی باز می مانم. غذایی که می پزم خوشمزه می شود به شرطی که چاشنی آن نمک باشد و یک قاشق اغماض. غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ایراد می گرفتم که رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمایل به کبودی است.
آدم چه دیر می فهمد...نامه سهراب سپهری از نیویورک برای احمدرضا احمدی