آقا خسرو:حالت چرا اینقد خرابِ حالا؟
علی: از اون تو فهمیدی؟
آقا خسرو:قیافت نک و ناله از بیست فرسخی پیداست برزخی...اصن همتون انگار برزخید...همتون منتظرین یه چیزی بشه زندگیتون رو از این رو به اون رو بکنه انگار زلزله است...همه ناراضین همم نشستن منتظر معجزه...هر کی رو می بینی داره غر میزنه...بسه دیگه بابا...از وضعت ناراضی هستی یه تکونی به خودت بده عوضش کن...نمی تونی می ترسی ولش کن...معجزه نمیشه
دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 22:54